به گزارش راسخون به نقل از جهان نیوز، دوستم میگفت: دیروز برای مراسمی یک ساعته زنگ زدیم به یکی از هنرپیشه های درجه 3 که مثلا یک ساعت توی سالن باشد و احتمالا برای اهدای جایزه، چند دقیقه هم روی صحنه بیاید (این هنرپیشه درجه 3 هم از آنهاست که مدام دم از حق مردم میزند و اینکه حال ما خوب نیست و چرا ما را بیچاره کردید و ...)

میگفت: شماره ای از آن هنرمند عزیز پیدا کردیم و ارجاع داده شدیم به مدیر برنامه های ایشان.

جناب مدیر برنامه هم با کلی منت و اینکه برنامه هایشان پر است و ... درنهایت گفت: 10 میلیون برای یک ساعت. شرطمان هم این است که اولا قبل از مراسم کارت به کارت کنید. دوما جناب هنرمند راس ساعت میآیند و سر یک ساعت میروند. اگر برنامه یکساعته تمام نشود باید دوباره با ایشان مطرح کنیم و اگر حوصله داشتند و برنامه دیگری نداشتند مبلغ دیگری را کارت به کارت کنیم و ایشان ادامه مراسم را حاضر باشند. برای رفت و برگشت هم حتما ماشین مدل بالا باید بیاید.

میگفت: پذیرفتم و واریز کردیم. اما زمان حضور آن جناب، مودبانه و با ادبیات فاخر! از ایشان پرسیدم: شما که اینهمه سرتان شلوغ و کار و بارتان سکه است پس آن آه و ناله هایتان چیست.

جناب هنرمند هم فرمودند: شما واقعا نمیبینید اوضاع چقدر خراب شده و چه زجری داریم میکشیم همه ما؟ من یک سوناتا دارم و الان یکسال است میخواهم عوضش کنم و ماشین بهتری بخرم اما نمیتوانم. سفرهای خارجی و مهمانی و همه چیز هم فقط محدود شده به سالی چهار پنج تا  سفر و ...

میگفت: وقتی داشت این حرفها را میزد، یاد خودم افتادم که چندی قبل با دیدن کلیپ یکی از همین هنرمندها که داشت اعتراض میکرد به اوضاع مردم در این 40 ساله، گفته بودم خدا پدرشان را بیامرزد که دارند حرف ما را میزنند...اینها که شجاعانه در فضای مجازی اعتراض میکنند هم درد مردم را متوجه میشوند به خدا...حالا اما میدانم دردهایمان از یک جنس نیست...من که تازه، کاری دارم و حقوقی، دو ماه است اجاره خانه ام را نداده ام و دارم ناچار میشوم برای دادن قرض و بدهی ها پرایدم را بفروشم اما درد این قبیل حضرات سفر خارجی است و تعداد مهمانی ها و شب نشینی ها و مدل ماشین و... و.